از جمله بزرگترین اشتباهات سال ۹۸ میتونم به تلاش نکردن برای پیدا کردن نیمهٔ گمشدهٔ زندگیم اشاره کنم.
اگر اوایل یا اواسط ۹۸ عقد کرده بودم، الان میتونستیم به بهونهٔ کرونا بدون جشن عروسی (که به نظر من واقعا جشن رومخِ اعصابخردکنِ باعث اضمحلال روحی آدمیزاده) بریم سر خونه زندگیمون.
همهگیری بعدی هم که معلوم نیست کِی باشه! :دی
+ نزدیک چهل صفحهٔ ۱۰ در ۱۰ دفترچه یادداشتم، فقط ایده و کلیدواژه دارم برای نوشتن. هر روز هم به خودم میگم «دیگه بعد از این چیزی به ذهنت رسید نمینویسی ها!» و بازم مینویسم البته :| . بعد این تازه غیر وقتاییه که وسط انجام یه کار دیگه یهو به خودم میام میبینم دارم برای مخاطبای یه برنامهٔ تلویزیونی خیالی در نقش کارشناس مسائل فرهنگی_آموزشی حرف میزنم :| . راهحلی ندارید؟
الان بگم منم به این مسئله به حالت طنز فکر کردم و بعد جدی گرفتمش، چی میگی.
نمیفهمم این زوجایی رو که بخاطر کرونا عروسیشون عقب افتاده و ناراحتن. اگه من بودم سوم اسفند با حضرتش می رفتیم عروسی دو نفره می گرفتیم به همه هم زنگ میزدیم که «شرمنده شرایط اینطوری شد دیگه». میدونی چقد مایه خوشحالی بود؟
اشتباه کردیم مهتاب. از اولش برنامه ریزی برا این کارا نداشتیم متاسفانه.
رفیق خوبی نبودیم تو این قضیه :/ وگرنه لااقل یه تذکری به هم میدادیم. نه؟
+ راه حل داشتم نمیزدم کل یادداشتامو به همین دلیل پاک کنم :/ البته این خودش یه راه حله ولی خب تو نکن. من الان تقریبا حس خوبی ندارم.