عاقا پریروزی رفتم بقالی، دیدم مغز گردو گذاشتن تو مغازه روشم یه کاغذه که نوشته ۱۵۵ با یه سری صفر. می‌گم خدایا، این پونزده هزار و پونصد که نیست طبعا، ولی صد و پنجاه‌ و پنجم دیگه زیاده واقعا، بعد دیدم نه دیگه، همون صد و پنجاه و پنجه. کیلویی صد و پنجاه‌ و‌ پنجه. چه خبره خب؟:/
بعد امشب نشستم واسه مامان تعریف می‌کنم می‌گم «این چه وضعیه خب؟ اصلا مردم تو این شرایط چرا ازدواج می‌کنن؟ اصلا حالا ازدواج هیچی، چرا بچه‌دار می‌شن؟ عاقا خداییش با مغز گردو کیلویی صد و پنجاه و پنج تومن چرا بچه‌دار می‌شن آدما؟ بعد اصن چرا ما پنیر می‌خریم که لازم باشه باهاش گردو بخوریم؟ اصن چرا باید فسنجون خورد؟ تازه هنوز قیمتا بعد گرون شدن بنزین درست بالا نرفته و نگه داشتن واسه عید انگار. بعد تازه اگه گازوئیل هم گرون بشه چی؟ عاقا اصلا الان مرغ و گوشت قرمز و ماهی کیلویی چنده؟»
و هی همین طوری می‌گفتم و مامان و بابا می‌خندیدن:/
من جدی می‌گفتم ولی:/