بحث اینه اگر بگیم این یک جریانه و از قبل برنامه ریزی شده و بعدش هم حرفای خودشون رو بیاریم که ببین! طرف خودش داره میگه ما بودیم!
بازهم میگن نه شما توهم توطئه دارید!
+ خیلی حق و باطل قاطی شده
سخت میشه فهمید کی چه کاره است.
خوب پس درباره سطح تنش ها نیاز به توضیح بیشتر دارم.
چون الان با این همه برنامه که ریختن خودشون هم معترف هستن که با یک سخنرانی آقا کل هزینه و وقت و برنامه های چند ساله شون منحل میشه.
+کلا پست یکم برام مبهم بود.
هوشیار تر بشیم چه کار میکنیم؟
ضربه ای که نیاز به تبیین و تبیینی که نیاز به گوش شنوا داره
جدا پیامبرهای ما چی کشیدن از دست مردمشون!
پناه بر خدا از اینکه سربار اماممون باشیم . . .
ابن بخش رو ه نفهمیدم:
تقلیل ماجرا به بسته بودن فضای سیاسی یا تاثیرات اقتصادی، نظریهای است که قادر به توضیح همهٔ اتفاقات نیست؛ ضمن این که سطح تنشها، مدام از سطح تنش موردانتظار این نظریات ناقص، بیرون میزند و حال آدم را بدتر میکند.
که فکر کنم با پاسخی که به کامنتها دادید کمی بیشتر فهمیدم ولی بنظرم بازم بیشتر توضیح بدید که شما به چی فکر میکنید؟ تحلیل شما چیست؟
ضرورت مطالعه که عمیقا حس میشه واقعا.
تحلیل و تبیین هم که هست توی جمع ها
فکر میکنم این درجه از هوشیاری هست توی مردم. منتها لازمه اش اینه که 88 رو هم درک کرده باشن و عمقش رو بدونن که الان هم بتونن در قد و قواره 88 رفتار کنن
چه خوب گفتی. قبول دارم.
من وقتی از رنج پیامبرها حرف میزنم بیشتر فکرم سمت فهم عمیق شون در برابر فهم سطحی و رفتار نسنجیده مردم میره. چیزی که اونا رو از حق و رستگاری دور میکنه.
چیزی که باعث جرات ظالم ها و ناحق ها میشه.
بعد فک کن یه امام باید بشینه گوشه خونه و تماشا کنه چطور مردم خودشون رو از پرتگاه میندازن پایین و حرف به گوششون نمیره.
یاد آیه ای افتادم که بر پیامبر نازل شد: انقدر خودت رو برای مردم به سختی ننداز. هدایتشون با منه.
بنظرم بزرگترین سختی پیامبرها دیدن آدم هایی بود که هر روز بیشتر از نور و حق دور میشن و از سعادت حقیقی فاصله میگیرن و غرق دنیا و جهل شون شدن.
:)
هی خواهر
منم یه مدته دارم به همین فکر میکنم که پس ما کی بزرگ میشیم؟
رنج درستی کشیده میشه؟
من خیلی درباره این نگران میشم که این راه و این سختی که به خودم دارم میدم کار و سختی درستیه؟
یه آیه ترسناک هست که میگه: میپنداشتن کار درستی دارن انجام میدن اما همه اش خسران بود.
یه بارهم استادمون میگفتن خدا وعده هاش حقه. خودش گفته هرکی در راه من جهاد کنه به راه های خودم هدایتش میکنم.
و بعد بحث رفت سمت اینکه پس ممکنه تلاش های ما توی راه خدا نباشه و از هدایتش محروم بشیم؟
هرچند که دستگاه قضاوتی خدا برام جای سوال فراوون داره اما همیشه میگم خدایا با فضل خودت حساب کتابمون رو بررسی کن...
در نهایت اینکه ایشالا که تلاش هایی که میشه در راه درست و با روش درستی باشه و بزودی بتونیم رشد تصاعدی جامعه و فراهم شدن زمینه ظهور و بعدش هم ان شاالله ظهور آقا رو ببینیم:)
من روزای اول که دخالت خارجیا رو راجع به قیمت بنزین میدیدم میگفتم به شما چه آخه. ولی الان بحث سر اینه که ارتباط علمی دانشجوهای ما با استادهای اونجا قطع شده. این خجالتآوره. انگار که اون مردی که دست بزن داره نذاره زنش با خانوم همسایه حرف بزنه.
مخاظب خاص داشت؟ من که چیز زیادی نفهمیدم!