امیرخانی یک جایی توی «سرلوحهها» دربارهٔ مرحوم حاج عبدالله والی نوشته بود و چیزی نوشته بود به این مضمون که ما خیال میکردیم «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة» یعنی همین که که در سلام کردن پیشدستی کنیم و لبخند بزنیم و با بچهها مهربان باشیم و الخ. و الان فهمیدهام اسوهٔ حسنه بودن، یعنی یاد بگیری پیامبر شوی، «پیام» خدا را به بندههایش برسانی.
و من یادم هست خوشم آمده بود از تعبیرش و خیال میکردم «خب پس، باید تمرین کرد که بتوان پیام خدا را به بندههایش رساند» و خیلی بلاهتآمیز خیال میکردم پس من در حال چنین مبارزهای هستم با خودم و زندگی و ...
اخیرا فهمیدهام زکی! خانمِ مهتاب! شما همان با لبخند سلام کردن را یاد بگیر! پیامبر شدن پیشکش!
پس من غلط فکر می کردم