نتیجه‌ای که این اواخر بهش رسیدم اینه که اگر اعتقادات مذهبی داریم، کنار هر نوع کتاب تخصصی که دربارهٔ رشتهٔ تخصصی‌مون (هرچی که هست) می‌خونیم (با هر نوع نگاهی، از هر متفکری، مال هرجای دنیا) کنارش حتما روزانه تا جایی که می‌رسیم، ظرفیت و فرصت و توان داریم (حتی اگه شده فقط یک آیه) قرآن هم بخونیم.
اگر هم اعتقادات مذهبی نداریم ولی به هرحال آدم روشنفکر و منعطفی هستیم که پذیرای نظرات جدید و نقد باورهامون هستیم، بازم به همین ترتیب و با یه ترجمهٔ خوب، قرآن بخونیم.
یکی از تاثیرات معجزه بودن قرآن اینه که «محتوا»ی ورودی ذهنت رو سازماندهی، غربال‌گری و منظم می‌کنه. حواشی و تزیینات متون رو کنار می‌زنه، قدرت تشخیص محتوای غلطی که با توان نگارش بالا، فریبنده‌ و تاثیرگذار و به تعبیر دقیق‌تر گمراه‌کننده است رو بهت می‌ده، محتوای واقعی و درست رو حتی اگر به شیوهٔ بدی بیان شده باشه، برات مشخص می‌کنه و نهایتا این که با این تفکیک و تجزیه‌ها، یه تصویر سالم، شفاف و دقیق برات می‌سازه. انگار که قطعات چند تا جورچین چند هزار قطعه‌ای رو با هم قاطی کرده باشن و تو قرار باشه هر کدوم رو جدا بسازی. اونایی که جورچین با قطعات بالا درست کرده باشن، می‌دونن این کار چقدر سخت و بعضا غیر ممکنه.
قرآن، این کتاب زندهٔ شگفت‌انگیز، با سعهٔ صدر تمام، همه چیز رو می‌پذیره و در مقابل هیچ ایدهٔ نویی سردرگم نمی‌شه. همه رو از قبل می‌دونه، همه رو با تمام نقاط ضعف و قوتشون می‌شناسه و جواب همهٔ سوالاتی که حتی با خوندن تمامی محتوای تولید شده توسط انسان تا این نقطه، باز هم بی‌جواب و مبهمن رو داره.
قرآن، دقیقا شبیه یه استاد اخلاق، یه استاد زندگی، یک فیلسوف، یک مرشد و مراد و راهنمای خیلی دقیق و خیلی مهربون با تو برخورد می‌کنه. فقط با این شرط که واقعا بخوای بفهمی چی می‌گه. که صبر و مداومت داشته باشی تو شاگردی.
من روشنفکری واقعی رو تو انس و همراهی با قرآن می‌دونم. این تنها راهیه که در مقابل نظرات جدید، تو رو آروم و پذیرا می‌کنه. ترس خراب شدن سازمان ذهنی قبلی رو که در خیلی از آدم‌ها باعث مخالفت با حتی صرفا شنیدن نظرات مخالف می‌شه از بین می‌بره، آرامش رو تو بحث کردن و ارائهٔ نظراتت بهت هدیه می‌کنه و در عین حال تو رو دچار تعلیق، پلورالیسم یا بی‌اعتقادی به وجود حقیقت نمی‌کنه.
قرآن بخونیم، هرچقدر ظرفیتش رو داریم. این دقیقا چیزیه که خودش هم ازمون خواسته...

نویسه‌های مرتبط: