سیوپنج سالشه، کار و ماشین داره و در آیندهٔ نزدیک خونهدار هم میشه ظاهرا. وقتی جوونتر بوده اون طور که عرف و مرسوم جامعهٔ الان ماست، دوست اجتماعی و معمولی و واقعی و .... هم داشته. تقریبا به اندازهٔ اون یکی همکارمون که ده پونزده سال ازش بزرگتره و زن و بچه و به نظرم مسائل جدیتری داره تو زندگی، به سیگار و سیگار کشیدن وابسته است. و حالا تصمیم گرفته ازدواج کنه، در حالی که روابط آزادش، به دخترا بدبینش کرده و اگه از من بپرسید، واقعا نمیدونه از زندگی و ارتباطش چی میخواد. در عین حال بخشی که باعث زوال معنا تو این قضیه میشه اینه که از ملاکای انتخاب همسرش یکی هم اینه: «بدبین و بددل نباشه و بهم گیر نده» :|
خب واقعا این چه سبک زندگیایه؟ چرا خب؟ :|