یه راهش اینه که بابت کمبودهای عاطفی و روحی زندگیت به خودت حق بدی به بقیه بد کنی، بداخلاق و کم‌ظرفیت و عصبانی باشی، بی‌انصافی کنی، غیبت کنی، تهمت بزنی و دروغ بگی. (در درجات مختلف و به شکل‌های مختلف)

راه بعدی اینه که فکر کنی بقیه مقصر کمبودهای تو نیستن و باید اخلاق خوبی داشته باشی تو برخورد باهاشون. (در هر شرایطی منصف و عادل باشی)

 

من؟ من موجودی‌ام که از نظر تئوریک به راه دوم معتقده، ولی در جریان سختی‌ها و مشقت‌های مسیر دوم، دلش می‌خواد مثل گروه اول رفتار کنه.

مشکل؟ مشکل اینه که نه باورهای تئوریک، علاقه‌ای دارن تغییر کنن به اولی و نه توان عملی، زورش می‌رسه که تبدیلت کنه به دومی.

نتیجه: عنوان.

 

پ.ن: از کجا باید فهمید واقعا داری رشد می‌کنی و توهم نیست؟