ادعای خدایی کردن و تدبیر عالم و نفی ربوبیت خداوند که [حضرت] موسی _علی نبینا و آله و علیه السلام_ آن را برای مردم اثبات کرده بود، ادعای بزرگی بود که همراه کردن افکار عمومی با آن، نیازمند یک حیلهٔ اثربخش بود، و فرعون، این حیله را به کار بست.

یکی از سنت‌های سیاست‌بازان کهنه‌کار این است که هرگاه حادثهٔ مهمی برخلاف میل آنان واقع شود، برای منحرف کردن افکار عمومی از آن، فوری دست به کار آفریدن صحنهٔ تازه‌ای می‌شوند تا افکار توده‌ها را به خود جلب و از آن حادثهٔ نامطلوب منحرف و منصرف کنند.

پس گفت: خدای زمینی بی‌گمان منم؛ اما دلیلی بر وجود خدای آسمان در دست نیست. البته من احتیاط را از دست نمی‌دهم و تحقیق می‌کنم! سپس رو به وزیرش هامان کرد و گفت: «هامان، آتشی بر خشت‌ها برافروز (و آجرهای محکمی بساز). سپس قصر و برجی بسیار مرتفع برای من بنا کن تا بر بالای آن روم و خبری از خدای موسی بگیرم؛ هرچند من باور نمی‌کنم که او‌ راست‌گو باشد و فکر می‌کنم که از دروغگویان است.» (سوره مبارکهٔ قصص، آیهٔ ۳۸) [تفسیر نمونه، ج۱۶، صص ۸۸-۸۷]

 

روزی فرعون با تشریفاتی به محل ساخت برج آمد و‌ خود از آن برج عظیم بالا رفت. هنگامی که بر فراز برج رسید، تیری به کمان گذاشت و به آسمان پرتاب کرد. تیر در پی اصابت به پرنده‌ای، یا طبق توطئهٔ طراحی‌شده، خون‌آلود بازگشت. فرعون از برج پایین آمد و به مردم گفت: بروید و خیالتان راحت باشد که خدای موسی را کشتم. [روض‌الجنان و روح‌الجنان، ج۱۵، ص۱۳۶]