از اون‌جا که بنده ۱۹ مهر به دنیا اومدم و ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظه، واضحه که من و جناب حافظ همسایه نزدیک محسوب می‌شیم، تا جایی که شما اگر قدم‌رنجه کنید توییتر و جی‌پلاس، حساب بنده رو مشاهده بفرمایید می‌بینید که حتی نام خانوادگی مجازی من «حافظی»ه؛ فلذا، بنده امشب به نیت کلهم دوستان مجازی، تفالی مجازی زدم به دیوان حضرت همسایه و براتون فال شب یلدا گرفتم. یه شبم زودتر فال گرفتم چون اولا فرداشب سرشون شلوغه همسایمون و ممکنه فالاتون اشتباهی و هول‌هولکی بشه، بعدم این که همسایه خودمونه دلم خواست امشب فال بگیرم. همینه که هست:)

 و اما فالتون، شاید باور نکنید ولی دقیقا همون غزلی اومد که تقریبا همه باهاش آشنان و فکر کنم هرکسی سر صبر و باحوصله بخوندش، حس‌وحال خوبی گیرش میاد.

یه کوچولو دلم می‌خواست با صدای خودم می‌خوندم براتون می‌ذاشتم این‌جا، ولی به دلایل واضح و مبرهنی این کار رو نمی‌کنم، شما ولی با حس بخونیدش، چون اگه من می‌خوندم، حتما با احساس بود:) (در این مورد بانو شباهنگ که قبلا یه فایل صوتی از شعر کوچه مشیری براشون فرستادم می‌تونن شهادت بدن :دی)

یلداتون مبارک پیشاپیش:) غیر فال گرفتن و دور هم بودن و جوجه شمردن، دعا هم بکنید برای همه دوستای مجازی:)

 

یوسف گم‌گشته بازآید به کنعان غم مخور 

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور 

ای دل غم‌دیده حالت به شود دل بد مکن 

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن 

چتر گل در سر کشی ای مرغ خوش‌خوان غم مخور 

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت

دائما یک‌سان نباشد حال دوران غم مخور 

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای ز اسرار غیب 

باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور 

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند

چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور 

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

جمله می‌داند خدای حال‌‌گردان غم مخور

حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار 

تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور