لازم نیست حتما به بچهتان یاد بدهید در مواجهه با مشکلات، خودش را نبازد و دنبال راهحل بگردد و با دیدن موانع به هم نریزد و یا «راهی پیدا کند» یا «راهی بسازد»؛ اینها همه پیشکش! بیایید فقط یاد بدهیم به بچههایمان اگر نمیتوانند کاری را انجام بدهند، مفهومش این نیست که الزاما آن کار نشدنی است.
یاد بدهیم آن ته ته بیعرضگی خودش بگوید «من نمیتوانم» نه این که بالکل «نمیشود»!
پ.ن: من فرزند یک تروریستم و باقی قضایا.
پ.ن ۲: یک شعار معروفی هست که «ما اهل کوفه نیستیم [که] علی تنها بماند»، بچه که بودم به نظرم خیلی عجیب میآمد این شعار. یعنی این طوری میخواندمش: «ما اهل کوفه نیستیم. علی تنها بماند.»؛ هر دو جمله را به شکل خبری و در حیرت بودم از این حجم تناقض. و حالا باید بگویم معتقدم همان فهم بچگی درستتر بوده و عجب شعار پرمعنایی است انصافا.
ما اهل کوفه نیستیم و بهمان برمیخورد کسی ما را منسوب کند به آنها؛ علی تنها بماند ولی لطفا! حال جهاد و تلاش و نظم و دغدغهمندی و تقوا و امر به معروف نداریم. همین یک مدرک خوبی داشته باشیم از دانشگاه خوبی و شغلی و سر و همسری و... فک و فامیل که نگاه میکنند «بهبه و چهچه» کنند بس است.
دین هم خوب، عقیق داریم. ریش و چادر هم. زیارت عاشورا و ندبه هم میخوانیم. دین تا همان جایی خوب است که چالش خاصی ایجاد نکند در برنامههای عادی زندگی و عادات و رفتارهای شخصی. بقیهاش شعر است...شعار است و ما خوب بلدیم شعار بدهیم.
«ما [محض حفظ ظواهر] اهل کوفه نیستیم.
[ولی در عین حال دلمان میخواهد]
علی تنها بماند...»
بماند....