فخرفروشی با خان (آن هم خان که توی ذهن من آدمی است که امکانات و ثروت بقیه را تاراج می‌کرده!) و خان‌زاده بودن، لر و کرد و ترک و بلوچ و... بودن، مورد داشتیم چپ‌دست بودن!، چشم‌رنگی بودن، «پدربزرگ مادری‌ام آجودان (بخوانید خدمتکار و دوست داشتید بخوانید غلام) اعلی‌حضرت بوده» بودن، «نسبت من به اشراف‌زاده‌های قاجار و افشاریه و زندیه (و تااااا دوره مادها هم گزارش شده) می‌رسه» بودن، شمالی و جنوبی و تهرانی بودن، پیش‌شماره ۹۱۲، ۹۳۵ ایرانسل، در ولایت ما روس بودن (فکر می‌کنم نصف شمالی‌ها مخصوصا اگر عنبیه سبز و آبی و عسلی یا حتی قهوه‌ای روشن داشته باشند معتقدند یکی از اجدادشان روسی بوده حتما:/ و حالا اصلا گیرم که باشد، خوب که چی؟:/) و گاهی وقت‌ها هم یک چیزهایی که رسما آدم دهانش باز می‌ماند؛ مثلا: «ما خونوادگی وقتی تو آفتاب وایمیستیم و با زاویه سی درجه سرمونو به سمت راست می‌چرخونیم، رنگ یکی از چشمامون پنج درجه با اون یکی متفاوت می‌شه. خیلی ویژگی نادریه این» :/

و....

بگو کی به خوشبختی می‌رسیم؟!