سلام و تسلیت. پیشنهاد مداحی برای امروز:
۱. «امام رضا لیلا و عالم همه مجنونه»، ۹.۴ مگابایت
۲. «دلم جز به مهر تو سامان ندارد»، ۹.۸ مگابایت
+ همه از حاج محمود کریمی.
بعدنوشت: لینک دانلود آلبوم موسیقی سریال «ولایت عشق»، با آهنگسازی بابک بیات و صدای محمد اصفهانی.
سال ۸۶ بود اگه اشتباه نکنم. یه کاست خریدم از استاد شجریان به اسم «غوغای عشقبازان»، شور و افشاری. غوغایی بود برای خودش. و مخصوصا برای من که تو سن نوجوونی بودم جذاب بود. یه رادیوضبط دوکاستهٔ آیوا داشتیم (هنوزم داریم) که مثل دوربین آنالوگ یاشیکا، اونم خیلی مد بود. مثل الان که نبود، از آلبوم پلیلیست درست کنی، بذاری رو تکرار، تیک شافل رو بزنی، گوشیت رو هم رو زمانسنجش تنظیم کنی که خودش خاموش شه. برای شنیدن باید بیدار میبودی. نهایت میتونستی بری جلو یا عقب، کاست رو هم باید میذاشتی، یه ورش که تموم میشد، برمیگردوندی که بقیهش رو بشنوی. ضبط رو میذاشتم کنارم و هی پخش میشد، تقهٔ آخرش میخورد و دکمهٔ پخش میپرید بالا، کاست رو برمیگردوندم و سیر نمیشدم از این عملیات تکراری. سیر نمیشدم از گوش دادن. دیگه از دستم در رفته بود تعداد دفعاتی که گوش دادمش. شعر، آواز، آهنگ، همهچیش عالی بود و اینا رو حتی من سیزدهساله هم میفهمیدم. گذشت و دورهٔ کاستها تموم شد و دل من موند پیش آهنگای اون آلبوم که دیگه نمیشد گوش داد. یادمه یکی دو سال پیش دوباره زد به سرم که بگردم دنبال اون آهنگا تو نت و نبود البته. درگیر و دنبالش بودم تا این که چند وقت بعد، خیلی اتفاقی تو یه کتابفروشی سیدی همون آلبوم رو دیدم، با همون طرح جلد غریب و دوستداشتنیش، و اصلا نمیتونم براتون توصیف کنم چقدر خوشحال شدم. انگار بعد دهدوازده سال، یه رفیق قدیمی و عزیز که تمام این مدت ازش بیخبر بودی رو ببینی. فقط خواستم بگم قدیمیها و طرفدارای درجهیک ایشون که جای خودشون، حتی من دهههفتادی هم با آلبومشون خاطره دارم... خدا رحمتشون کنه...
پ.ن: غیر از این آلبوم، بعدا دو تا آلبوم دیگه هم ازشون خریدم تو دورهٔ کاست و هیچکدوم رو به اندازهٔ این یکی دوست نداشتم. غیر این سه تا آلبوم، اون قطعهٔ مشهور «ببار ای بارون» و البته ربنا، کار دیگهای از ایشون گوش ندادم تا الان.
پ.ن۲: لینک خرید «غوغای عشقبازان»
پ.ن۳: «از نیک و بد استاد محمدرضا شجریان» در فیه ما فیه
پ.ن۴: لینک تماشای مستند «از سپیده تا فریاد»
بعدنوشت: پ.ن۵: چقدر زیباست فرزندی تربیت کرده باشی که آرمانها، هنر و مسیرت رو ادامه بده...
از جملهٔ اصول مهم زندگی میشه به «هر اطلاعاتی باید یه نسخهٔ پشتیبان داشته باشه» اشاره کرد.
بر همین اساس من از عکسا، موسیقیها، یادداشتها و بقیهٔ اطلاعات مهم گوشی، یه کپی تو لپتاپ دارم. شمارهٔ مخاطبینم رو هم علاوه بر گوشی، تو دفترچه یادداشت نوشتم. از همهٔ مطالب این وبلاگ هم (هر مطلب تو صفحهٔ خودش که نظرات رو هم شامل بشه) یه نسخه ذخیره کردم تو لپتاپ و علاوه بر اینها، از همهٔ اطلاعات مهم گوشی و لپتاپ، یه نسخه هم تو هارد دارم.
هیچوقت به وسایل دیجیتالی اعتماد کامل نداشته باشید✋
+ در صورت نداشتن هارد و لپتاپ، میتونید از راههای دیگه استفاده کنید. مثلا اگر توی خونه کامپیوتر دارید، تو حافظهٔ اون بریزید (کاری که خودم قبلا انجام میدادم) یا اگر این گزینه هم نیست، اطلاعات مهمتون رو بسپرید به دوست یا آشنایی که بهش اعتماد دارید و به هارد دسترسی داره. به هرحال باتوجه به شرایط، همیشه میشه یه راهی پیدا کرد.
رهای عزیز، دیروز پریروز همین طوری یهویی اینو برام فرستاد و همین طوری یهویی انگار یه لحظه همهٔ هیاهوهای درونی و بیرونی قطع شدن تا آهنگه پخش و تموم شه. قدیمی و تکراریه و به نسبت کارهای بعدی شاید کیفیتش هم پایینتر باشه، ولی هیچ کدوم اینا چیزی از ارزشهاش کم نمیکنه:)
پ.ن: اعتراف میکنم این روزا که کمکم بحث انتخابات مجلس داره داغ میشه، خیلی دلم میخواست سواد و تجربهام در حدی میبود که میتونستم ثبتنام کنم براش. فکر کنم علاقم به فعالیتهای سیاسی داره برمیگرده:)
بعدنوشت: لینک خرید قانونی این آهنگ. ( کلا 434 تومنه! واسه همین آهنگ رو حذف نکردم. ولی انصافا پولش رو بدید لطفا :) )
حتی تو افسانهها هم پلیدترین و کثیفترین شخصیتها، اونایی هستن که برای بقا، زیبایی و ثروتشون، بچهها و جوونها رو میکشن. (ضحاک تو ادبیات خودمون یا مثلا نامادری سفیدبرفی تو اون سینمایی آخری که ازش ساخته بودن)
از بین بردن پاکترین و بیگناهترین آفریدههای خدا، فقط از پلیدترین هیولاها برمیاد...
+کاش اگه راهپیمایی میریم یا نمیریم، حداقل یه مقداری راجع به اصل ماجرا، این که از کجا شروع شد و اصولا قضیه چیه، مطالعه کنیم.
از برنامههای این شبها میشه به گوش دادن پوشهای حاوی آهنگهای زیر اشاره کرد:
فیلم را یک سال پیش دیدم، ولی اخیرا مجموعهای از اتفاقات کوچک باعث شد دوباره یادش بیفتم. یادم هست فضای وهمگونهٔ فیلم و سرگشتگی شخصیت اصلی را دوست داشتم. اما این مجموعهٔ اتفاقات کوچک باعث شدند این بار ایدهٔ اصلی مرکزی فیلم برایم جذاب شود: «مرگ در اوج زیبایی برای حفظ آن زیبایی».
بعضی احساسات در اوج زیبایی جوانمرگ میشوند و شاید زیباییشان را مدیون همین مرگ ناگهانی باشند، عمقشان را هم...
اولنوشت ناظر به پ.ن مطلب قبل: بالاخره طاقت نیاوردم:|
نشستم مطالب سال اخیر این وبلاگ رو نگاه کردم و به نظرم دهتا مطلب مهمتر سالی که گذشت اینا بودن: (به ترتیب از قدیم به جدید)
۱.هرزنامه
۲.جورچین
۴.دومین تجربهٔ حضور در یک بازی وبلاگی
۶.استاد تویی! بقیه اداتو درمیارن!
۷.باوری هست؟ (اگه خوندید حتما تلهفیلم پیشنهادی توش رو هم ببینید)
فیلم خوب چینی، ژاپنی، روسی، آمریکای جنوبی و اروپای شمالی یا شرقی چی پیشنهاد میدید؟
قدیم و جدیدش مهم نیست،
انیمیشن هم پذیرفته میشه.
+چند شب پیش خواب دیدم رفتم چین. بعد تصویر مغزم از چین، یه دشت خیلی خیلی وسیع بود :دی
شاعر میفرماد که:
تو فقط باش، فقط باش، فقط با من باش...
+گوش بدید اگه مثل من کلا از تلویزیون بیخبرید و گهگاه اتفاقی چیزای خوب به تورتون میخوره.
فاتحه فضای فرهنگی کشور را کی خواندم؟
وقتی زیرنویس فارسی Murder of the Inugami Clan هیچ جا نیست و به جایش گیشهترین سریالها و سینماییهای تینیجری آمریکایی و کرهای و ترکی، همه جا ریخته.
+ الان بزرگترین فانتزیام این است که یک کافه بزنم برای دوستداران سینمای ژاپن و بعد از دیدن یک سری انیمه، مجموعه آثار کوروساوا و چند فیلم دیگر مثل همین که نوشتم، همه با هم با هاراگیری به زندگیمان خاتمه بدهیم:/
من البته تو حوزه اقتصاد یا مدیریت مطالب خیلی کمی خوندم؛ ولی یکی از موجز و در عین حال گویاترینهاش این مطلبه که تو ذهنم بود یه بار حتما بازنشرش کنم و فکر میکنم مطلب خوبیه در جواب این تحلیلهای هر روزهای که میخونیم و فساد مالی، اداری، رانتخواریها و اختلاسها رو یه جوری توضیح میدن انگار خیلی عجیب یا غیرعادیه! طوری که آدم فکر میکنه لابد ما کلی زحمت کشیدیم، ساختارهای شفاف تعریف کردیم و وقت گذاشتیم برای سالمسازی اقتصاد بعد اون وقت وضع اینه و این برامون جای تعجب داره! صادقانه بگم، من این روزا بیشتر سوالم اینه که به نسبت این فاجعههای مدیریتی و ساختاری ما تو حوزههای مختلف، پس چرا انقد خوبه همه چی؟!
بخونید: حاکمیت به مثابه فاحشهخانه.