تلاجن

تو را من چشم در راهم...

۲۴۴ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

قلب ما برای همهٔ شما سوگوار است...

در نبرد میان حق و باطل و اگر دوست ندارید ماجرا را این‌طور ببینید، در کارزار میان ظالم و مظلوم، احتمال دارد فضایی ایجاد شود که افرادی نامرتبط یا کم‌تر‌مرتبط به موضوع، مال یا جانشان را از دست بدهند. این افراد، گرچه مستقیما در جریان نبرد حضور ندارند، اما چون آسیبی که به آن‌ها وارد شده از پیامدهای نبرد اصلی است، در زمرهٔ قربانیان همان موضوع اصلی محسوب می‌شوند. برای خود من مدتی طول کشید تا مسئله را تحلیل کنم، ولی با تشکر از جناب نولان، تماشای فیلم «دانکرک» کمک موثری به حل مسئله بود ‌و همان‌طور که نولان هم به‌درستی نشان می‌دهد، پسرک کشته‌شده در فیلم، قهرمان جنگی است (ما می‌گوییم شهید)؛ گرچه که در نبرد مستقیمی با نیروهای دشمن کشته نشد. گرچه که خود فیلم حتی نه دربارهٔ نبرد، که در مورد عقب‌نشینی است.

+ و بله، شهدا، درجات و مراتب دارند.
+ و بله، اتفاق افتادن این اشتباهات و شهید دانستن قربانیان به مفهوم نادیده گرفتن خطای خاطیان یا مجازات نکردنشان نیست.
+ انصاف این بود برنامهٔ رسانه‌ها و فضاسازی شهری برای شهدای تشییع کرمان و شهدای هواپیما خیلی بیش‌تر و خلاقانه‌تر از این باشد.
+ انصاف این بود برای حادثهٔ کرمان هم مثل موضوع هواپیما، دادگاه تشکیل می‌شد.
+ انصاف این است برای هر سه حادثهٔ ناگوار دی‌ماه‌۹۸ ناراحت باشیم؛ نه این که به دلایل سیاسی یا عقده‌های شخصی و شخصیتی، برای تسلیت گفتن یا ابزار احساسات، گزینشی عمل کنیم یا بدتر از آن، رسما دوگانه و چندگانه بسازیم.
+ از خداوند برای شهدای عزیزمان علو درجات، برای خانواده‌هایشان صبر و اجر و برای خودمان انصاف و عاقبت‌به‌خیری مسئلت می‌کنیم.
۱۷ دی ۱۴۰۰ ، ۲۰:۰۸ ۳ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۱
مهتاب

سفرنامهٔ مختصر و بی‌ربط، با پرداخت محدود و پایان باز

خب، ما اخیرا قم بودیم. یعنی از مشهد برگشتیم، نوبت سوم واکسن رو زدیم و رفتیم قم. حرم و مسجد جمکران و مرقد امام و بهشت زهرا. و اما بعد:

اول از همه با تشکر ویژه از سازندگان برنامهٔ ایرانی نشانی‌دهی «نشان» بابت برنامهٔ فوق‌العاده‌شون. به جز یه نشونی که اشتباه تو داده‌هاشون بود و ما رو تو کوچه‌های تنگ قم سرگردون کردن، همه‌چیش عالی بود و خدا خیرشون بده حقیقتا.

من حرم امام رضا (علیه‌السلام) و خیابونای اطرافش رو کمابیش می‌شناسم ولی در مورد قم اولین بار بود وقت می‌ذاشتم برای دیدن صحنا و خیابونای اطراف حرم که یکم یاد بگیرم. مثلا نمی‌دونستم مزار شیخ فضل‌الله نوری یا پروین اعتصامی تو صحن حرم حضرت معصومه (سلام‌الله علیها) است. یا مثلا اولین نماز صبح (و کلا اولین نمازم) رو تو مسجد اعظم به ثبت رسوندم. خدا قبول کنه :)

اون پروژهٔ مونوریل ناتمام رو مخ قمی‌های بزرگوار نیست؟ رو مخ من که بود انصافا. کاش حداقل تبدیلش کنن به یه چیز دیگه.

عاقا قم‌تون من‌حیث‌المجموع شهر غم‌انگیزی اومد به نظرم. کلا با معماری آجری و کویری و خشک و اینا ارتباط برقرار نمی‌کنم. احتمالا از پیامدای زندگی طولانی‌مدت تو شماله و نزدیکی به دریا و جنگل؛ و مخصوصا زندگی تو نواحی گردش‌گر‌پذیرترش که ما باشیم، از جهت لعاب و رنگ و فضاسازی و الخ. [بله، بله، می‌دونم من همه‌جای قم رو ندیدم؛ و صرفا هم در مورد اون بخش‌هایی که دیدم دارم می‌گم.]

یه چیزی تو حرم به خانم گفتم که الان خنده‌م می‌گیره از نوشتنش، ولی واقعیت داره. بهشون گفتم ازشون ممنونم که انقدر خوب بودن تو زندگیشون. واقعا هرچقدر زندگی جلوتر می‌ره بیش‌تر می‌فهمم چقدر خوب بودن و حتی تلاش برای خوب بودن سخته. مخصوصا تو حوزهٔ استحفاظی من، چقدر دخترِ خوب بودن سخته. و چقدر آدم نیاز داره به وجود و حضور آدم‌های خوب برای این که زندگیش از تعلیق نجات پیدا کنه. که هرجا مسیر گم شد، اون کوه بلند، اون فانوس دریایی، اون ستارهٔ قطبی، باشه برای دوباره و هزارباره پیدا کردن راه. از صمیم قلب ممنونم ازشون. از ایشون و همهٔ آدم‌هایی که خدا دوستشون داره. زنده‌ها، درگذشته‌ها و زنده‌ترها.

مسجد جمکران واقعا فضای عجیبی داره. یعنی اون گنبدا، پرده‌ها و فرشای فیروزه‌ای، تسبیح‌های سادهٔ سبز و شفاف (که من به دلایلی، به طرز عجیبی دوستشون دارم) و اون نور ملایم و گنجشک‌هایی که تو فضای داخلی مسجد پرواز می‌کنن قابلیت دارن تا مدت‌ها بشینی نگاهشون کنی. فقط به نظرم حوض آب، فضای سبز و جا برای نشستن کم داره و توجه به یه سری جزئیات.

این سری متوجه شدم مرقد امام علاوه بر بیش از حد تجملاتی و الکی بزرگ بودن، یه جور بلاهت معماری هم درش هست و اون این که شما اگر بخوای از جلوی بنا بری پشتش (یا برعکس)، تقریبا باید کل محوطهٔ جلو (یا پشت) بنا رو طی کنی. یعنی برداشتن یک سری ساختمون بی‌ربط رو وصل کردن به هم و چهار تا دونه راهرو بینشون نذاشتن برای رد شدن ملت. متاسفم اینو می‌گم، ولی اون حد از تجملات در کنار خوراک‌فروشی‌ها و بقیهٔ مغازه‌های کوچیک اون دور و بر، اون خانومی که با اصرار یکی از ساندویچ‌هامون رو ازمون گرفت (و مشخص بود بهش نیاز داره)، متصدی‌های خستهٔ ورودی و خروجی پارکینگ، آب‌نماهای بدون آب اطراف مرقد، سنگ‌نوشتهٔ (!) جملات سادهٔ رهبری در مورد امام اطراف محوطه، ساختمان قدس ایران (!) و اون حد از بی‌روح بودن بنا و محوطه و بی‌ارتباط بودنش با امام، خوراکِ نوشتن مقاله‌های انتقادی با عناوینی شبیه «پایانی بر یک انقلاب»، «آرامگاهی باشکوه برای یک ایدئولوژی مرده»، «قصری برای سکونت در دوران گذار»، «سرنوشت نمادین انقلاب فوریهٔ ۱۹۷۹» یا چنین چیزهاییه. خدا رو شکر که ما از اون خونواده‌هاش نیستیم و من چنین نظراتی ندارم و الا جدا بعید نبود متنای بلندی با همین عناوین بنویسم یا از ماجرای آیفونی اخیر هم یه سری عنوان این‌طوری براتون دربیارم :) خلاصه که، آدمِ خوب بودن سخته عزیزان. و روز‌به‌روز هم انگار سخت‌تر می‌شه. [و بدیهیه که منظورم از آدم خوب، آدم همیشه‌مهربون نیست. اونی که همیشه و همه‌جا و نسبت به همه مهربونه، اصولا آدم هم نیست چه برسه به خوب و بدش‌]

و رفتم قطعهٔ ۲۴. آخرین بار ۱۶دی۹۸ اون‌طرفا بودم. طرفای غروب. از اون نماهای سینمایی‌پسندی که یادت نمی‌ره. و هلیکوپترهایی که داشتن تو سرخی آسمون می‌رفتن سمت قم. برای تشییع آدمای خوب.
۱۵ دی ۱۴۰۰ ، ۲۰:۱۷ ۹ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
مهتاب

و بالاخره زیارت...

و ما بالاخره بعد از دو سال و چند ماه، در شرایطی که همهٔ خانواده هر دو نوبت واکسن رو زدن، پیک کرونا نیست، زمانِ معمولا شلوغ و پرجمعیتی نیست، محدودیت مسافرت هم قانونا وجود نداره، خودمون رو قانع کردیم که بیایم مشهد. ان‌شاءالله که با این رعایت‌ها، نه متحمل رنج‌های بیهودهٔ ناشی از عمل نکردن به توصیه‌های بهداشتی بشیم و نه به خاطر یه امر مستحب (زیارت)، با بی‌توجهی به امر واجب (رعایت حق‌الناس)، اصل اون زیارت و قبولی‌ش رو زیر سوال نبرده باشیم.


+ حضرت ثامن منت گذاشتن سرم و دومین شب اقامتمون، شب تولد حضرت زینبه (سلام‌الله علیها) که هم‌زمان تولد قمری من هم هست و علاوه بر اون به شکل کاملا اتفاقی‌ای، یکی دیگه از دوستامم که با شروع کرونا دیگه ندیدمش، الان مشهده و یه جورایی بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم ان‌شاءالله. افتتاحیهٔ خوبی برای دوران پساکروناست برای من. ان‌شاءالله که ادامه‌دار باشه.
+ مدتیه دارم پوشش عبا (مانتوی بلند تا مچ پا و گشاد) رو امتحان می‌کنم و دیشب روی عبا مجبور شدم چادر هم سرم کنم برای ورود به حرم. از این شاهکارها که فقط از جمهوری اسلامی برمیاد. همین من اگر عرب بودم، احتمالا مشکلی نبود و این اوضاع رو بانمک‌تر می‌کنه حتی.
+ حالا من نمی‌دونم واقعا منظور شعرای ما از چشم و ابرو و خال و خط و... عشق زمینی بوده یا هوایی یا دریایی یا چی، منتها واقعا انگار اگر بخوای عشق رو نسبت به هر معشوقی برای آدما توضیح بدی، چاره‌ای نیست جز این که از عشق بین زن و مرد بگی. بگی مثل اون. مثل همون حس. مثل عاشقی که دو ساله محبوبش رو ندیده و حالا فراق تموم شده. حداقل برای چند روز تموم شده.
+ از دورهٔ کرونا، یه عادت خوب برام مونده و اون سلام کردن به امام غریبمون از دوره. چیزی که قبلا عادتم نبود و راه‌حلی بوده که برای رفع دلتنگی این مدت پیدا کردم.
+ گیجم انگار. با این که از یه ماه پیش می‌دونستم قراره بیام، ولی آماده نکردم خودمو. دیروز اعصابم به هم ریخته بود از این حد آماده نبودن. ولی تصمیم گرفتم به این کمال‌گرایی بیخود غلبه کنم. بله، آماده نیستم ولی دلیل نمی‌شه این‌جا بودنم رو ندیده بگیرم. شاید بگید این که خیلی بدیهیه، ولی برای من نیست. نمی‌دونید از چه مسیر طولانی سختی رد شدم تا امروز بتونم این حرف رو بزنم که البته مهمه آماده شدن و آماده بودن، ولی اگر نبودی، خودت رو از درک لحظه‌ای که توش هستی محروم نکن.
+ هوا خوبه، حرم خیلی شلوغ نیست، دیشب اتفاقی اولین جایی که رفتم مسجد گوهرشاد بود (که خیلی دوستش دارم) و خلاصه جای همه‌تون سبز. دعا می‌کنم براتون به امید خدا و به شرط حیات.
۱۸ آذر ۱۴۰۰ ، ۱۲:۱۶ ۱۴ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰
مهتاب

رزومه

اگر فیلم و سریال‌هایی که از کشورهای مختلف دنیا می‌بینم مبنا قرار دهم، باید بگویم انقلاب اسلامی، عمیق‌ترین آدم‌ها (و به‌خصوص عمیق‌ترین نوجوان‌ها و جوان‌ها) را تربیت کرده و می‌کند. حقیقتا کیف می‌کنم وقتی نوجوان‌های پانزده‌شانزده‌ساله را می‌بینم که به رسالتشان در بهبود آینده و اوضاع جهان، مبتنی بر معارف دینی فکر می‌کنند و این موضوع جزء دغدغه‌های جدی‌شان است. بله، ممکن است اشتباه کنند، کما این که همهٔ ما با هر طرز فکر و اهدافی ممکن است اشتباه کنیم، اما حوادث زندگی و ابتلائات مسیر دین‌داری، کم‌کم اشتباهاتشان را تصحیح می‌کند و بعد از مثلا ده سال، جوانی ۲۶-۲۵ ساله را می‌بینی با ده سال سابقهٔ حرکت و تلاش و تفکر در مسیر تحقق بزرگ‌ترین آرزوهای تاریخ بشر! این رزومه (خاصه در قیاس با متوسط سطح دغدغهٔ نوجوان‌ها و جوان‌ها در دنیا) فوق‌العاده است :)

۲۶ آبان ۱۴۰۰ ، ۱۷:۰۴ ۷ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۲
مهتاب

بدیهیات (۲)

عزیزانم، نه زن سنتی در همه‌حال می‌تونسته چادر سرش کنه، نه زن مدرن می‌تونه. انقدر جوگیر و بسته با موضوع حجاب برخورد نکنیم لطفا. توجه کنید که اصولا و اساسا دینی که روزی قراره بر همهٔ عالم حکم‌فرما بشه، نمی‌تونه تا این حد وابسته به فرم باشه. رها کنید تو رو خدا!
۳۰ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۶:۰۹ ۱۲ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۴
مهتاب

«خراب‌شده» ذهن توئه

وطن آدم مثل مادر آدم می‌مونه. تو می‌تونی مادرت رو دوست نداشته باشی یا حتی از داشتنش احساس شرمندگی کنی، اما حق نداری بهش توهین کنی. پاشو برو هرجا دلت می‌خواد، قهر کن، تا آخر عمرت باهاش حرف نزن، اما بهش توهین نکن. یاد بگیر اینو.




+ یه چیز دیگه هم بگم. «خودتون می‌دونید و مملکتتون» یه چیزی تو مایه‌های «تو و خدات برید بجنگید ما این‌جا نشستیم»ه. یه نفر یه جایی عصبانی بوده اینو گفته، منتها شما واسه این که نشون بدی خیلی خفن و باحال و زخم‌خورده‌ای، انقدر تکرارش نکن.
۳ مهر ۱۴۰۰ ، ۱۲:۵۴ ۶ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۲
مهتاب

سرمایه‌گذاری

تجربهٔ من از کار کردن در دو بیمارستان دولتی مختلف در دو شهر متفاوت:

ساختارها و سخت‌افزارها اجازهٔ خیلی از تغییرات را به کاربران می‌دهند و بسیاری از اشکالات، ناشی از افراد، نرم‌افزار‌ها و نخواستن و ندانستن آن‌ها است.


قابل‌تعمیم است؟ به اعتقاد من بله.

راه‌حل؟ برای آموزش و پرورش خرج کنیم، برای آموزش و پرورش وقت بگذاریم، آموزش و پرورش را همگانی و عادلانه کنیم. هر یک ریالی که در این مسیر به‌درستی خرج شود، چندین برابر در آینده سود می‌رساند.

راه‌حل؟ نظارت مردمی و امتیازدهی آنان به خدمات، مبنا قرار گرفتن این امتیازات در ارتقای شغلی کارمندان.



+ منظور از آموزش و پرورش، صرفا این وزارتخانه نیست.

۱ مهر ۱۴۰۰ ، ۲۱:۴۱ ۱۲ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۱
مهتاب

میان‌مایگی

طبقهٔ متوسط از شدت روزمرگی و بی‌خاصیتی مجبوره به خدمات متنوع و جدیدی که تو رستوران، کافه، مرکز خرید، اقامتگاه تفریحی و... دریافت می‌کنه افتخار کنه. با آب و تاب تعریفش می‌کنه، بقیه رو بهش دعوت می‌کنه، خیال می‌کنه جزء بندگان برگزیدهٔ خداست که تو برنامهٔ افتتاح فلان مغازهٔ جدید با حضور بهمان سلبریتی کم/بی‌خاصیت حضور داشته و زندگی می‌کنه که کار کنه که پول دربیاره که به این کلکسیون افتخارات اضافه کنه. اون طرف ماجرا هم از نداشتن توفیق امتحان کردن سس جدید یه فست‌فود گرون‌قیمت احساس بدبختی و «جوونی نکردن» بهش دست می‌ده. حالا قشنگ اینه که علاوه بر این بلای جهانی، نسخهٔ مذهبیش رو هم باید تو ایران تحمل کنیم. یعنی حس برگزیده بودن متواضعانه‌ای رو که بعضیا نسبت به حرم و زیارت و فلان موقع فلان جا بودن و دیدن بهمان قسمت کم‌تر‌دیده‌شدهٔ بیسار زیارتگاه دارن، خود حضرت آدم وقتی فرشته‌ها بهش سجده کرده بودن نداشت. بعد شما به همهٔ این قضایا، زندگی و سفر و مهاجرت به خارج از ایران رو هم اضافه کن! یعنی الان ما به تعداد تک‌تک کشفیات (عدهٔ زیادی از) ایرانی‌های خارج از کشور تو کوچه پس‌کوچه‌های شهرها و کشورهایی که رفتن باید احساس غبطه و حسرت داشته باشیم تا اینا دلشون خنک و خیالشون راحت شه که افتخارات زندگی‌شون به قدر لازم و کافی بوده تا این‌جا.

می‌دونید، یه بار به این نتیجه رسیدم اگر نمی‌شه همهٔ جاهای دیدنی دنیا رو رفت و همهٔ چیزای خوشمزه‌ش رو خورد (که واقعا هم نمی‌شه) پس دیگه مهم نیست به دیدن و امتحان کردن چندتاشون می‌رسیم. سفر بریم، بگردیم، جاهای جدید و مزه‌های متفاوت رو امتحان کنیم و ازشون لذت ببریم، ولی اینا رو «افتخار» ندونیم. بابت نرفته‌ها و نچشیده‌ها هم انقدر حس حسرت و بدبختی نداشته باشیم. این فخرفروشی طبقه‌متوسطی، مثل باتلاق غرقمون می‌کنه...


+ چرا طبقهٔ متوسط؟ چون با این طبقه بیش‌تر برخورد داشتم. و الا فخرفروشی همه‌جا هست.
+بدیهیات: هر روایت سفر و تجربه‌ای، اسمش فخرفروشی نیست. ادا‌ اطواری‌ها از چندفرسخی معلومن کلا.
+بدیهیات۲: منظورم «همه» نیست. کلا تو این وبلاگ تقریبا هیچ‌وقت منظورم «همه» نیست.
۲۵ شهریور ۱۴۰۰ ، ۲۰:۴۹ ۴ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۱
مهتاب

هزار راه نرفته

یه مطلبی رو اخیرا دیدم یکی دو جا با این مضمون که «اگه آقای رییسی نتونه دیگه هیچ‌کس نمی‌تونه»؛ حالا نمی‌دونم نیت نویسنده یا منظورش از تونستن و نتونستن دقیقا چیه؛ منتها از هر زاویه‌ای نگاه می‌کنم حرف پرتی به نظرم میاد. ببینید، پروردگار عالم استعدادهای مختلفی رو که برای حل مشکلات هر جامعه‌ای نیازه، تو وجود بچه‌هایی که تو اون جامعه به دنیا میان قرار می‌ده و این وظیفهٔ نظام‌های آموزشی و بعد هم اداری جامعه است که بتونن این استعدادها رو پیدا کنن، پرورش بدن و نهایتا به سمت جایگاه درستشون هدایت کنن. در باب میزان عدالت و کیفیت آموزشی و شایسته‌سالاری و ترکیبات رویایی‌ای از این دست که لازم نیست چیزی بگم مسلما؛ چون همه‌مون می‌دونیم ایرادات زیادی به همهٔ این‌ها وارده، فلذا، گرچه آقای رییسی در انتخاباتی که گذشت، بین گزینه‌هایی که با عبور از فیلتر‌های بعضا نادرست، بالاخره تونستن خودشون رو در معرض انتخاب قرار بدن، بهترین گزینه بودن (به نظر من)، اما مطلقا مفهومش این نیست ایشون بهترین گزینه برای ریاست‌جمهوری در این مقطع زمانی هم هستن. چه بسا رییس‌جمهور مناسب برای ما الان گوشهٔ یه اداره یا وزارتخونه به خاطر نداشتن روابط موردنیاز یا وجههٔ شورای‌نگهبان‌پسند، در حال انجام وظایف عادی‌ش باشه و چه بسا که به خاطر انجام صادقانهٔ وظایفش مورد بی‌مهری و توبیخ هم قرار گرفته باشه. بنابراین اولا که من شخصا انتظار هیچ معجزه‌ای ندارم طی سال‌های آتی و ثانیا موفق نشدن آقای رییسی مفهومش بن‌بست ما ایرانی‌ها در حکومت‌داری نیست. برنامه‌ریزی برای داشتن گزینه‌های مناسب تصدی جایگاه‌های مختلف، حداقل از دورهٔ مهدکودک باید شروع بشه، تازه اگر دوران قبل از تولد یا سال‌های ابتدایی زندگی رو کلا در نظر نگیریم. 

خلاصه که، راه‌های نرفته خیلی زیاده. جوگیر نشیم لطفا.


پ.ن: من معتقد نیستم اصلا شایسته‌سالاری نداریم و همهٔ اونایی که دارن صادقانه کار می‌کنن توبیخ می‌شن یا هیچ آدمی سر جای درستش نیست و... . فقط عرضم اینه کاملا محتمله افراد زیادی سر جاشون نباشن یا به خاطر خدمت صادقانه نادیده گرفته بشن و الخ. (که همینم همه‌جای دنیا هست، فقط شدت و ضعف داره)
۱۳ شهریور ۱۴۰۰ ، ۱۶:۰۹ ۱۰ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۲
مهتاب

تناسب سلاح

جواب «تفکر» و «ایده»، گلوله و خمپاره و موشک نیست. «ارتش آمریکا» نهایتا بتونه در مقابل «ارتش» یه قسمتی از جهان موفق بشه، در مقابل «تفکر» اون بخش از جهان، ارتش نیست که پیروز می‌شه، «فکر» آمریکاییه. نمی‌تونم دقیقا بگم شکست، چون هنوز معلوم نیست چی می‌شه، اما عقب‌نشینی آمریکا در مقابل طالبان، در همین راستا قابل‌فهمه. حالا اگر کسی از خود افغانستان یا بیرون از اون، دغدغهٔ واقعی اصلاح داره، باید نیروش رو بذاره رو اصلاح تفکر. مثلا طلبه‌های افغانستانی رو (با آزمون) بورسیه کنن تو حوزه‌های علمیهٔ ایران یا مثلا از ایران طلاب مجرد مجرب بفرستن افغانستان که همون‌جا بمونن و ازدواج کنن و یه نسل دورگه شکل بگیره. این‌ها می‌شه جواب تفکر با تفکر. بعد بیست سال دیگه نتیجه‌ش رو همه می‌بینن و برخلاف این فضاحت آمریکایی، از نتیجه کیف می‌کنن.



+ ترکیه و امارات هم به عنوان به‌روز‌ترین کشورهای سنی‌مذهب منطقه نباید باعث نگرانی باشن. اگر فکرمون و نحوهٔ اجراش بهتر باشه که خودش جواب می‌ده؛ اگرم نباشه، به هرحال ترکیه‌ای شدن افغانستان به پاکستانی شدنش ترجیح داره.

+ اگر برچسب خوش‌بینی مفرط بهم نخوره به نظر من قرار گرفتن مسئلهٔ طالبان در سطح مسائل اتفاق مبارکیه، چون احتمال داره به حلش کمک کنه. فراموش نکنیم که قبل از این اتفاقات هم خیلی از بخش‌های افغانستان دست طالبان بود و عملا مسئله وجود داشت، منتها در عمق، و نادیده گرفته می‌شد. اولین قدم حلش، همینه که بیاد روی سطح. روی سطح اومدنی که دیگه احتمال حملهٔ آمریکا هم در اون نیست. روی سطح اومدنی که می‌تونه شروع حل مسئله باشه.

۱ شهریور ۱۴۰۰ ، ۱۰:۰۵ ۱۰ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۱
مهتاب

نواندیش دینی شما آماده است

+ به عنوان اولین سوال، نظرتون رو در مورد قیام عاشورا بفرمایید.
- بله، خلاصهٔ نظر بنده اینه که اصولا قیامی در کار نبوده به اون معنا. منتها به هرحال شیعیان چون نیاز داشتن یه داستان حماسی تو تاریخشون داشته باشن، یه مقداری پر و بال دادن بهش که توجیه یه سری اقدامات و تصمیماتشون بشه.
+ متشکرم. لطف می‌کنید نظرتون رو در مورد وقایع بعد از رحلت پیامبر اسلام هم بفرمایید؟
- بله، در واقع اون رو هم اگر شما دقیق نگاه کنید اصلا به این شکلی که می‌گن نیست. یعنی اصولا شیعه نیاز داشته که یه روایت تراژیک خلق کنه تا بتونه خودش رو در موضع مظلومیت قرار بده و اقدامات سیاسی بعدیش رو توجیه کنه.
+ سپاسگزارم. محبت می‌کنید نظرتون رو در مورد نحوهٔ زندگی و از دنیا رفتن بقیهٔ امامان مذهب تشیع هم بفرمایید؟
- بله، به هر حال شما می‌بینید که شیعه در طول تاریخش نیاز داشته به این که کلا همهٔ پیشوایانش رو یه طوری مظلوم و شهید جلوه بده تا برای اقدامات سیاسی بعدی...
+ ممنونم. استاد در مورد تغییرات اقلیمی چه نظری دارید؟
- این هم در واقع از نیاز تاریخی شیعیان برای توجیه اقدامات سیاسی فرهنگی...
+ منشا کرونا؟
- نیاز شیعیان به توجیه کردن اقدامات...
+ علت انقراض دایناسورها؟
- به هرحال می‌دونید شیعیان نیاز داشتن در طول تاریخ...
+ ⚔️⛏️🗡️🔫
۲۸ مرداد ۱۴۰۰ ، ۲۱:۵۸ ۶ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۱
مهتاب

مرحمت فرموده ما را مس کنید خب

یه صفحهٔ اینستاگرامی هست که چند وقت پیش بهش یه کالایی رو سفارش دادم و قرار بود نهایتا ظرف یه ماه ارسال بشه. ارسال نشده و پیگیری کردم و با یه لحن طلبکار سربالا جواب گرفتم و ایضا یه پیام منت‌آمیزی که «همین هفته ارسال می‌شه» و یه طوری که یعنی داریم لطف می‌کنیم و اینا. بعد دقیقا مسئول همین صفحه یک‌سره در حال گذاشتن استوری‌های مختلف تبلیغاتی، تشکر از صبوری مخاطبین احمقی که ما باشیم، تبریک اعیاد و تسلیت شهادت و جمع کردن پول برای قربانی و خیریه و این‌طور چیزاست. حقیقتا دلم می‌خواست یه پیام می‌دادم می‌گفتم به جای این کارا به قولی که به مردم می‌دی عمل کن و این وقت و انرژی استوری گذاشتن رو بذار واسه انجام کارشون یا حداقل خجالت بکش و با این وضع بدقولی‌ت هی دری وری نگو؛ که البته هیچ‌کدوم رو نگفتم، چون تجربه ثابت کرده آخرش اونی که بدهکار می‌شه منم. الغرض، اگر خانم یا آقای جمهوری اسلامی هم به جای این همه تاکید زبانی روی مبانی و اصول و ارزش‌های موردنظرش، کار مردم رو راه بندازه، حالشون رو بپرسه و به سوالاتشون جوابی بده که سربالا نباشه، چه بسا خود اون مبانی و اصول به شکل طبیعی تو قلب مردم جا بگیرن و نیاز به این میزان هزینه‌زایی هم نباشه. چه بسا.




+ الحمدلله که در سراسر این مملکت یه خانم نبود که شایستگی مدیریت یه وزارت‌خونه رو داشته باشه. کاش این دستگاه‌های مختلفی که واسه دههٔ فجر و روز جمهوری اسلامی و روز زن و دختر و... گزارش‌کار رد می‌کنن، اینم جزء دستاوردهای انقلاب در جهت کرامت‌بخشی به خانم‌ها رد کنن^_^ [البته طبیعتاً با اون دستی که رو دکمهٔ ارسال پیامک کشف حجاب نیست]

۲۰ مرداد ۱۴۰۰ ، ۱۷:۵۱ ۴ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
مهتاب

و از المپیک امسال نتیجه می‌گیریم که...

از جنس مردم باشید، نسبت به آن‌ها تواضع داشته باشید و همهٔ تلاشتان را بکنید؛ آن‌وقت حتی اگر از آمریکا شکست بخورید، مردم کنارتان هستند، در قلبشان جای دارید و به معنای واقعی کلمه چیزی از ارزش‌هایتان نزد آن‌ها کم نمی‌شود.




+ در روزهایی که گذشت آقای حسن یزدانی و آقای حسن روحانی هر دو از مردم طلب بخشش کردند؛ قاعدتا اگر هر دو نفر را ببخشیم به نفر اول بی‌حرمتی کرده‌ایم :)
+ این روزها که بحث کشتی و ریاست‌جمهوری با هم سر زبان‌ها هستند، تماشای فیلم هندی «دنگال» را پیشنهاد می‌کنم. جهت اثبات این موضوع که تفاوتِ مدیریتِ «دیگه بهتر از این نمی‌شه و همینه که هست» با مدیریتِ «حتما یه راهی برای رسیدن به بهترین حالت وجود داره» مختص ایران و جمهوری اسلامی و دیروز و امروز نیست.
۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ، ۲۱:۲۲ ۶ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰
مهتاب

مسن، مردانه، کم‌ظرافت و غیرمردمی

در عکس‌های مراسم تنفیذ، تحلیف یا تصاویر افتتاح پروژه‌های مختلف، چقدر «مردم»، «خانواده» یا «هنر» دیده‌اید؟ مردم‌سالاری یعنی مردم در انتخابات شرکت کنند و بقیۀ اتفاقات پشت درهای بسته‌ای که آن‌ها را راه نمی‌دهند بیفتد؟




+ اگر قرار باشد شکست بخوریم، به خودمان خواهیم باخت.

۱۵ مرداد ۱۴۰۰ ، ۱۰:۱۷ ۷ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
مهتاب

نیمهٔ شکستهٔ لیوان

تصور کنید یک لات بی‌سروپا، وسط خیابان شما را به باد کتک بگیرد، یکی دو دنده‌تان بشکند، بدنتان پر از کبودی شود، دردهای شدید جسمی (و به تبع روحی) داشته باشید، سختی و سنگینی عمل جراحی را تحمل کنید، ساده‌ترین کارهای روزانه مثل غذا خوردن برایتان سخت و دردناک شود و خلاصه روزهای متمادی طول بکشد تا به وضع عادی برگردید. اگر در جریان دورهٔ نقاهت یا پس از بهبودی به پلیس مراجعه کنید و افسر پلیس به جای تشکیل پرونده و پیگیری شکایتتان از ضارب بگوید: «حالا به هر حال بخشش از بزرگانه. شما ببخش. عوضش ببین چقدر خوب تو بیمارستان بهت رسیدن، چه دکتر و پرستارای خوبی داشتی! این به اون در!»، چه حالی می‌شوید؟ اگر حین بهبودی یا پس از آن، دوباره همان ضارب شما را مورد ضرب و‌ شتم قرار دهد و باز هم پلیس جملهٔ قبل را تکرار کند چه‌طور؟

استیضاح نشدن دولت حسن روحانی بعد از فاجعهٔ آبان ۹۸، کتک‌کاری اول بود و محاکمه نشدنش حتی بعد از پایان دورهٔ مسئولیتش ضرب و شتم دوم است. در این میان جناب رییسی اگر فرشتهٔ مقرب الهی هم باشد و ما را ظرف چهار سال به قدرت اول اقتصادی دنیا هم تبدیل کند (که نیست و نخواهد شد)، اتفاقی است در ردیف خوش‌برخورد بودن همان پزشک و پرستار که گفتم. و اصل موضوع سر جایش است. 



+ رییس‌جمهور باید چه کار کند تا بی‌کفایتی‌اش احراز و استیضاح شود؟
+ آقای رییسی در مراسم تنفیذ امروز گفتند دست‌بوسی رهبر انقلاب توفیقی بوده که به واسطهٔ کرونا از ایشان سلب شده. شما با تداوم سنت دست‌بوسی (رهبری یا علما) موافقید؟ چرا؟
۱۲ مرداد ۱۴۰۰ ، ۲۳:۳۳ ۷ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۱
مهتاب

بازنشر از روزمره‌ها(۳)

عاقا من با ورزش قهرمانی و کلا مسابقهٔ ورزشی مشکل دارم✋حالا البته خوشحال می‌شم خبر پیروزی ورزشکارامون رو می‌شنوم یا گاهی هم ممکنه مسابقه‌ای رو گذری ببینم ولی از جهت فلسفی واقعا باهاش مشکل دارم. ورزش خوبه برای سلامتی، آمادگی جسمانی، تفریح، رسیدن به تناسب اندام، برای نیروهای نظامی، شنا مثلا برای نجات جون خودت یا آدما، تو فیزیوتراپی و... منتها این که شب و روز تلاش کنی تا بری تو یه مسابقهٔ فرضی با یه حریف فرضی مبارزه کنی که بهت جایزه بدن رو نمی‌فهمم واقعا🤷

۸ مرداد ۱۴۰۰ ، ۱۰:۱۴ ۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۲
مهتاب

تعفن

سنت اصلی روشنفکری (حتی در ملحدانه‌ترین حالت) به مراتب شریف‌تر از روشنفکرزدگی و شبه‌روشنفکری است. کما این که خود تمدن غرب به مراتب شریف‌تر از غرب‌پرست‌ها و غرب‌زده‌هاست.

+ نظر مرا بخواهید، شبه‌روشنفکر جهان‌سومی، کریه‌ترین و نفرت‌انگیزترین موجودی است که در کل کائنات وجود دارد.
۵ مرداد ۱۴۰۰ ، ۱۰:۱۱ ۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
مهتاب

ایدهٔ استارتاپ: کانال اطلاع‌رسانی اخبارِ واقعا مهم

اوضاع خبررسانی در عصر کنونی به‌گونه‌ای است که بسیاری از ما هر روز به سطحی‌ترین شیوهٔ ممکن در معرض پیچیده‌ترین مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... قرار می‌گیریم. قسمت خنده‌دار ماجرا آن‌جاست که با تغییر منابع مرجع خبررسانی هر فرد، احساس و برداشتش نسبت به یک خبر واحد ممکن است به‌کلی دگرگون شود و قسمت غم‌انگیز داستان هم این‌جاست که ما متاثر از نظر متخصصین هر حوزهٔ خبری، از شنیدن اخبار آن حوزه ناراحت یا خوشحال می‌شویم، اما چون تخصصی نداریم، راه‌حل‌ها را نمی‌شناسیم و ناراحتی‌ و خوشحالی‌مان متوهمانه و شدید است. وضع فعلی مثل این است که به شکل زنده در جریان یک عمل جراحی سخت باشیم و یک‌سره در حال حرص خوردن و ناراحت بودن از این که: «وای خدا چه وحشتناکه! وای مواظب باش! وای نگاه داره اون رگ رو می‌بره! وای الان می‌میره!» و... در حالی که نگرانی‌های جراح همان عمل، شبیه من و شما نیست؛ معقول، منطقی و با دانستن شرایط بیمار و راه‌های برطرف کردن مشکلات حین عمل است. به عبارتی نگرانی‌ها و خوشحالی‌های متخصصین هر حوزه، مشخص و کاربردی و حتی اگر شدید باشد، مبنایی و منطقی است، در حالی که مخاطب عام اخبار، فقط به شیوه‌ای سطحی با اخبار درگیری عاطفی پیدا می‌کند و انرژی‌اش را صرف ناراحتی یا خوشحالی سطحی و‌ متعصبانه نسبت به چیزی می‌کند که دقیقا نمی‌داند چیست.

این شیوهٔ مواجهه با اخبار، عاقلانه نیست.
۲۸ تیر ۱۴۰۰ ، ۱۶:۳۰ ۸ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۲
مهتاب

مشکل اندازهٔ خدا

چیزی که یه مدته می‌بینم و برام جالبه، اینه که خدای بعضیا، از ایلان ماسک، کمپانی برادران وارنر و اسلاف و اخلاف و اشباهشون کوچیک‌تره.


+ این خدا رو نپرستید عزیزان، ساعت نه بذارید دم در.
۱۷ تیر ۱۴۰۰ ، ۲۳:۵۰ ۲ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰
مهتاب

زندگی در کوهستان فوشان

اگر به دیدن (بخشی از) سبک زندگی انسان چینی علاقه دارید، اگر با فیلم‌های طولانی کم‌اتفاق مشکل ندارید، اگر نماهای از دور و عریض از طبیعت و مکان‌ها رو دوست دارید، اگر دوست دارید موسیقی خوب بشنوید و اگر توقع ندارید داستان فیلم حتما به جای خاصی برسه، ببینیدش.

خوبیش اینه با انسان چینی مواجه هستیم تو فیلم؛ نه انسان غربی با قیافهٔ چینی.

موندم با این همه شباهتی که انسان‌ها در نقاط مختلف دنیا با هم دارن، چه‌طور قرن‌هاست ایدهٔ نژادپرستی و برتری نژادی ادامه داره. ما آدم‌ها به طرز عجیب و عمیقی عین همدیگه‌‌ایم. مشکلات، رویاها، دغدغه‌ها و نقطه‌ضعف‌هامون فوق‌العاده شبیه و بعضا کاملا یکیه، فقط با زبان‌های مختلفی بیانش می‌کنیم، فقط موقع بیانش لباس‌های مختلفی تنمونه، فقط غذای اون سفره/میز شام و ناهاری که دورش نشستیم و بحث و دعوا می‌کنیم، متفاوته، فقط الفاظ و رنگ پوست و آداب ظاهری‌مون تفاوت داره، و الا عین عین همدیگه‌‌ایم.

ریتم فیلم آرومه، ولی آروم بودنش کاملا عمدیه و از دست کارگردان در نرفته. این رو حس می‌کنید.

۲۰۱۹.

داستان فیلم برای کارگردان مثل نخ تسبیح بوده‌. یه نخ چندتیکه که چند جایی هم گره‌های ریز خورده، ولی مهم نیست. برای خود کارگردان به‌وضوح مهم نبوده و برای تماشاچی هم بهتره مهم نباشه. مهم اینه تسبیح، قابل‌استفاده است و نخ به‌قدر‌کافی محکم هست و مهم اینه اون نخ، فقط بهونه‌ای بوده که زیبایی مهره‌ها رو ببینید، و ببینید لطفا :)

اگه عکس گرفتن از نماهای فیلم رو دوست دارید، یه چند تا صحنهٔ خیلی خوب داره برای این کار.

یه جایی هست که اینا یه قایق برداشتن یکم تزیین کردن، روی آب جشن عروسی گرفتن. و من نمی‌فهمم چرا ما این کار رو انجام نمی‌دیم. [یه چیز دیگه هم که نمی‌فهمم اینه که چرا کشتی تفریحی راه نمیندازیم از دریای خزر به سمت کشورهای اطرافش.]

حتی پوسترش هم خیلی خوبه. اصلا از رو پوسترش تصمیم گرفتم ببینمش.

یه سری جایزه هم گرفته اگر براتون مهمه [این‌جا].

۷.۱ تو imdb. البته من باشم بهش ۸.۵ می‌دم. شایدم ۹.

اگه از زیاد دیدن سبک زندگی انسان غربی حالت تهوع گرفتید و دیگه همهٔ جزئیات زندگی‌شون رو حفظید، حتما ببینید که بشوره ببره یکم :)

۱۴ تیر ۱۴۰۰ ، ۱۲:۴۰ ۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
مهتاب